شب پر حادثه

نا گفته های دل رهیده از غل و زنجیر

شب پر حادثه

نا گفته های دل رهیده از غل و زنجیر

آسمانم

تو برایم نه خورشیدی نه ماه چرا که آن ها زود گذرند... 

تو برایم آسمانی ,آسمانی بی کران که همه جای عالم ماه و خورشید را در آغوش داری... 

روز و شب ,هفته ها و ماه ها وسالها و...همانند پروانه به دورم می گردی! 

چه مهربانی بی وصفی داری ای آسمانم... 

بگذار ماه تو باشم ,می خواهم در شب های تنهایی ...در ظلمت بی انتهایت کورسویی شوم و نور خود را نثار بزرگی جاودانه ات کنم.

نظرات 1 + ارسال نظر
[ بدون نام ] شنبه 1 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 00:45 http://psezar.mihanblog.com

سلام دوست خویم
خوشحال میشم من رو لینک کنی
بعد من رو خبر کن تا من هم شما رو لینک کنم

تمایلی ندارم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد