شب پر حادثه

نا گفته های دل رهیده از غل و زنجیر

شب پر حادثه

نا گفته های دل رهیده از غل و زنجیر

بوی عطر پیوند عاطفه ها مثل بوی عود لذت بخشه... 

استشمام این بو جدایی را سخت تر از آن چیزی که هست می کند کاش بینی نداشتم تا معتاد عود نمی شدم... 

من از دیار دیگری هستم ... من فغان خاموش این روزگارم... 

امروز روز فراموشی واژه هایم بود ...

نظرات 6 + ارسال نظر
Ξ T Ξ Я N ∆ L پنج‌شنبه 17 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 14:22 http://eternal.blogsky.com

فراموشی ...

قشنگ بود متنت

yashar پنج‌شنبه 17 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 16:20 http://www.denizsoft.com

این نظر توسط Persian Weblog Spammer ارسال شده است برای اطلاعات بیشتر به سایت دنیز سافت مراجعه کنید www.DenizSoft.com

ریحانه پنج‌شنبه 17 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 20:00 http://respina1010.blogfa.com/

با خوندن نوشته هات گرمای آشنای بودنت رو حس کردم..
بی تابم زودتر بیا

و من نیز با همین آشنایی های بی ریا و بی تظاهر زندگی می کنم.

زئوس جمعه 18 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 21:36 http://aiolos.blogfa.com/

افکار سایه های اداراک ما هستند – همواره تیره تر،خالی تر و ساده تر


آپ شد

ملال زیستن

مرسی حتما میام

ریحانه شنبه 19 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 13:09

چراغ های رابطه تاریکند...
چراغ های رابطه خاموشند..
چراغ های رابطه؟
چراغ های رابطه سوخته اند

خوب روشنش می کنیم ...
هوم؟

ریحانه شنبه 19 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 23:30

دیگه روشن نمیشه...
مثل کبریت سوخته یا خیس شده...
دیگه به هیچ دردی جر دور انداختن نمیخوره

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد