دل
دیگر می خواهم بنویسم از دلتنگی های دختری که سال هاست میل به نوشتن را در خود خفه کرده و جرات شنیدن حرف های دلش رو نداشته .
اما شکستم ... زنجیر محکمی را که دلم را با آن پیچیده بودم با پتک شکستم.
چه آزادی دیر هنگامی داری عزیزم .
مرا ببخش...
نگاه کن فلم خود را به دست تو داده ام ,
بگو ...
بنویس...
فریاد بزن...
بنویس..نه فقط از دلتنگی ها...از زندگی بنویس ....و یادت باشه که هیچ وقت برای شروع دیر نیست...
نقوش ساده نوشتن را از من بگیری دیگر،
من تمام خواهم شد.
و روزی که تمام واژه هایم تمام شود،
دیگر هیچ کس،
مرا نخواهد دید ...