شب پر حادثه

نا گفته های دل رهیده از غل و زنجیر

شب پر حادثه

نا گفته های دل رهیده از غل و زنجیر

دل

دیگر می خواهم بنویسم از دلتنگی های دختری که سال هاست میل به نوشتن را در خود خفه کرده و جرات شنیدن حرف های دلش رو نداشته . 

اما شکستم ... زنجیر محکمی را که دلم را با آن پیچیده بودم با پتک شکستم. 

چه آزادی دیر هنگامی داری عزیزم .

مرا ببخش... 

نگاه کن فلم خود را به دست تو داده ام  ,

بگو ... 

بنویس... 

فریاد بزن... 

نظرات 2 + ارسال نظر
دختر ماه جمعه 24 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 21:58 http://sokoote-sarshar.blogsky.com

بنویس..نه فقط از دلتنگی ها...از زندگی بنویس ....و یادت باشه که هیچ وقت برای شروع دیر نیست...

Ξ T Ξ Я N ∆ L یکشنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 18:43 http://eternal.blogsky.com

نقوش ساده نوشتن را از من بگیری دیگر،
من تمام خواهم شد.


و روزی که تمام واژه هایم تمام شود،
دیگر هیچ کس،
مرا نخواهد دید ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد