حتی خداوند هم به"قضاوت" نمی پردازد,مگر
پس از آنکه انسان عمر خود را به پایان برساند.
دکتر جانسون
عشق قضاوت نمی کند
انسان ها به شیوه هندیان بر سطح زمین راه می روند.با یک سبد در جلو و یک سبد در پشت.در سبد جلو ,صفات نیک خود را می گذاریم.در سبد پشتی ,عیب های خود را نگه می داریم.به همین دلیل در طول روزهای زندگی خو,چشمان خود را بر صفات نیک خو می دوزیم و فشارها را در سینه مان حبس می کنیم.در همین زمان ,بی رحمانه ,در پشت سر همسفرمان که پیش روی ما حرکت می کند ,تمامی عیوب او را می بینیم.بدینگونه است که درباره خود بهتر از او داوری می کنیم,بی آنکه بدانیم کسی که پشت سر ما راه می رود به ما به همین شیوه می اندیشد.
پائولو کوئیلو
ای خدای بزرگ به من کمک کن که هر وقت خواستم درباره راه رفتن دیگری قضاوت کنم قدری با کفش های او راه بروم!!!
سلام دوستم..
نوشته هات بوی امید میدن
امیدی که حس میکنم با زجر و زحمت به دست اومده
کاش قلبت رو روشن تر کنی
به امید نوشته هات قالب روشن میاد
سلام .امید کاش واقعا امید داشتم
این که گفتی، | تنها ترین نقطه زندگی من بود | آنگاه که کسی ... | بگذریم | من خوب میشوم
دوست داشتم کامل می گفتی نه اینکه بگذریم.
سلام دوستم
کاش زودتر از اینا کامنت میذاشتی
و باید صادقانه بگم که دوست دارم لینکت کنم
دوست دارم حرفاتو بشنوم
چه آسان لغت دوست را برایم به کار می بری.
و چه صادقانه از مصاحبتت لذت می برم
چیز تازه ای نیست. | آنگاه که کسی با همین قضاوت ها مرا تخریب می کند. | ... دیگر چه می توانم بگویم؟
تخریب؟
چه واژه آشنایی .
این متن را نوشتم چون خود بارها زخم خورده ام ...
واقعا دیگر چه می توان گفت؟