شب پر حادثه

نا گفته های دل رهیده از غل و زنجیر

شب پر حادثه

نا گفته های دل رهیده از غل و زنجیر

دیروز

بعد از چند روز دوری از جاییکه حالا برایش دلتنگی می کنم امروز فرصت نوشتن یافتم. 

این دل نوشته ها هم به دلتنگی های همیشگی ام پیوست شد!!!! 

قلبم آخر قربانی خودخواهی من خواهد شد... 

دیروز یکی از روزهای نفرت بار زندگی سردم را با جون کندن سپری کردم. 

از صبح تا شب سوختم ،حسرت خوردم و در نهایت دلم پاره شد. 

...و این روزگار هر چه خواست بی ترحم و بی گذشت بر سرم آورد.. 

شب هنگام دماغم را تیز کردم ،ماه عطر تلخ دلم را درفضای اتاق پراکنده کرده بود! 

بغض که با حوصله ای غیر قابل وصف در حال گرفتن جانم بود با استشمام این عطر یکهو مانند یک بمب کنترل از راه دور ترکید... 

خلاص شدم! 

باریدم ... باریدم... بی دغدغه باریدم...  

از تکرار این چنین روزهایی بیم دارم.

... 

... 

تکرار این روزها کم خواهد شداگر: 

یاد بگیریم که برای ایجاد زخمی عمیق در دل کسی که دوستش داریم فقط چند ثانیه زمان لازم است اما... 

اما برای التیام آن سال ها وقت لازم است.

نظرات 5 + ارسال نظر
مهدی پنج‌شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 19:42 http://spantman.blogsky.com

آره راست میگی شایدم اصلا ترمیم نشه

وای بر ما

هنگدان پنج‌شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 19:47 http://hongdan.blogsky.com/

سلام
بسیار زیبا بود
موفق باشید
به ما هم سربزنید
یا علی.

ریحانه جمعه 7 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 08:24 http://respina1010.blogfa.com/

زمانی که بچه بودم وقتی به دیدن فیلمی مشغول میشدم و میدیدم که آخر فیلم دو نفری که هم رو دوست دارن از هم میگذرن برام این سئوال به وجود میمومد که واقعا چرا؟
وقتی هر دو طرف هم رو دوست دارن جدایی چرا؟

روزگار بیرحمه..اما ما آدمها با دل خودمون و دل آدمها بی رحم تر هستیم..
خودت رو خود خواه خطاب نکن هر کسی علتی برای کارهای و اعمال خودش داره اما من هیچ وقت زخم نزدم همیشه اون زخم خوردهه من بودم اما هیچ وقت متنفر نشدم همیشه با یک قداستی از اونی که بهم زخم زد یاد کزدم

تو روح پاکی داری عزیزم وگرنه این نوشته ها با این غم اینهمه به دل نمینشست

روح پاکم بسیاری از وقت ها زیر سوال میره
خیلی اون روز برام آزار دهنده بود ریحانه جان هنوزم می خوام گریه کنم.
آره راست میگی اینبار گناه خودمو با بدجنسی به گردن روزگار انداختم.

Ξ T Ξ Я N ∆ L جمعه 7 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 21:11 http://eternal.blogsky.com

عجیب گرفته ام ...

گرفته؟
چه واژه آشنایی ...

ریحانه جمعه 7 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 22:58

ما آدما گاهی از بیگناهیه که گناهکار میشیم
عزیزم بار غم رو تحمل نکن..به گردن کسی هم نندازش..
سعی کن حضمش کنی
سخته اما میشه
به این فکر نکن که دیگزان زیر سئوال میبرنت تو اگر در برابر خودت تبرئه باشی همه چیز حله
تو و افکار خودت باید برات مهم باشند نه دیگران هر چقدر هم که عزیز باشند اون وقت اگر با این اطمینان جلو بری میبینی که کسی جرئت نمیکنه زیر سئوال ببرتت...
بدجنس نیستی عزیزم...
هر چقدرم سعی کنی خودت رو بد جلوه بدی تو روح بزرگی داره چون یک آدم معترف هستی
امیدوارم امشب راحت و خوب بخوابی

از اینکه واسم وقت می گذاری ممنونم .
حتما توصیه هات رو تا اونجا که بتونم عملی می کنم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد